

برگرد !
یه گوشه نشسته بودم که صدام کرد و گفت بیا بازی ؟! منم گفتم باشه ولی چی بازی؟ گفت : بیا قایموشک؟!قبول کردم اما میترسیدم آخه هروقت چشممو بستم دیگه هیچی ندیدم دلم نمی خواست چشم بذارم ؟!! زود گفت تو چشم بذارو تا بیست بشمار ! چون دوستش داشتم هیچی نگفتمو رفتم یه گوشه چشمامو بستم! اما قبلش واسه آخرین بار نگاهش کردم که یادم باشه صورت قشنگش چه شکلی بود ..؟ بعد هم ...
ادامه مطلب...


این روزها تلخ می گذرد ، دستم می لرزد از توصیفش !
همین بس که :
نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی، مثل خودکشی است ،با تیغِ کُند!!!


شاید تنها کسی نبودم که دوستت داشتم
اما کسی بودم که تنها تو را دوست داشتم


هیچوقت نفهمیدم چه رازیست بین دلم و دستم
از دستم رفت به هرچه دل بستم


آدما مترسک سر جالیز نیستن
که وقتی واسه کلاغای دلت تکراری شدن عوضشون کنی
پس یه کم در مورد آدما منصف باش
تا مترسک یکی دیگه نشی !


مرد از زن خیلی تنهاتره!
مرد لاک به ناخوناش نمیزنه که هروقت دلش یه جوری شد،
دستشو باز کنه و ناخوناشو نگاه کنه و ته دلش از خودش خوشش بیاد!
مرد موهاش بلند نیست که توی بی کَـسی کوتاهش کنه و اینجوری لج کنه با همۀ دنیا!
مرد نمیتونه وقتی دلش گرفت زنگ بزنه به دوستش و گریه کنه و خالی شه!
مرد حتی دردهاشو اشک که نه،یه اخـمِ خشن میکنه و میچسبونه به پیشونیش!
یه وقتایی ، یه جاهایی ، به یه کسایی باید گفت :
"میـــــــــــــم ... مثلِ مـــــرد


چـند ساعتی با هم بودیم
مـــــن به تـــــو نگاه میکردم…
و تــو به ساعتت
تـو قــرار داشتی و من بـــی قراری …


از ســآخــتار ـבنــیـ آ اطلــاعـ
زیــآدی نــدارم....
مـــن هــم دوســت داشــتم دنـیای کـــسے بـــاشم ...!♥♥♥
*****************************************


به خاطر دوست داشتن خجالت نکش... اونی باید خجالت بکشه که میدونه دوسش داری اما دوست داشتن بلد نیست.........


دل من در سبدی عشق به نیل تو سپرد نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد...


سه غم اومد سراغ مو به یکبار غریبی و اسیری و غم یار غریبی و اسیری چاره داره غم یاروغم یارو غم یار..... باباطاهر


من شدیدا آرزومه که فقط تو رو ببینم تو چشات ستاره داری منم عاشق همینم تو شدیداپیش رومی حتی توی خواب و رویا تا به تو فکرمیکنم من عطرتو میپیچه اینجا احمد سعیدی-شدیدا